چند روزی بود به شک افتاده بودم که نوشتن در اینجا رو ادامه بدم یا نه. می خوام ادامه بدم ولی به قول استادم با یه نگاه جدید
چرا نمی خواستی بنویسی خب؟
اگه خدا بخواد می نویسم
سلا عزیزم. من چند روزیه که مهمون خونه ات شدم. نکنه که تا من اومدم باهات دوست شم نخوای بنویسی؟ حرفات رو قشنگ درک می کنم. منم از کاری که برام پر از استرس بود استعفا دادم. انگار حرفهای من بود که می نوشتی. مواظب خودت باش خانومی.
سلام دزی جون. ایشا.. می نویسم. ممنون
بیا بنویس دوستم
ایشا...
سلام اِ دخترجون یه وقت نریا مارو تنها بزاری.
ساناز جون تو تقریبا از همون اوایل همراه من و داستانام بودی. ممنونم به خاطر همراهی همیشگیت.ایشا... خدا کمکم کنه ادامه میدم
چرا نمی خواستی بنویسی خب؟
اگه خدا بخواد می نویسم
سلا عزیزم. من چند روزیه که مهمون خونه ات شدم. نکنه که تا من اومدم باهات دوست شم نخوای بنویسی؟
حرفات رو قشنگ درک می کنم. منم از کاری که برام پر از استرس بود استعفا دادم. انگار حرفهای من بود که می نوشتی.
مواظب خودت باش خانومی.
سلام دزی جون. ایشا.. می نویسم. ممنون
بیا بنویس دوستم
ایشا...
سلام
اِ دخترجون یه وقت نریا مارو تنها بزاری.
ساناز جون تو تقریبا از همون اوایل همراه من و داستانام بودی. ممنونم به خاطر همراهی همیشگیت.ایشا... خدا کمکم کنه ادامه میدم